محمدنبی حبیبی که این روزها در قامت دبیرکل حزب موتلفه اسلامی از احزاب سنتی اصولگرایان به فعالیت های تشکیلاتی می پردازد، روزگاری شهردار تهران بود؛ دوره ای که معادلات با زمانی که در آن قرار داریم تفاوت های اساسی داشت.

  * بسم الله الرحمن الرحیم. آقای حبیبی شما در دوره ای ۴ ساله ای در سال ۶۲ تا ۶۶ مسئولیت شهرداری تهران را بر عهده داشتید و در این دوره ای که شما به عنوان شهردار بودید مخالفان و موافقان شما می گویند خدمات بسیار خوبی را برای تهران انجام دادید. با این حال آقای محتشمی پور، وزیر وقت کشور شما را از تصدی شهرداری عزل می کنند و آقای طباطبایی به عنوان شهردار تهران انتخاب می شود. جریان عزل شما از شهرداری تهران چه بود؟

 

- حبیبی: همانطور که شما اشاره کردید از سال ۱۳۶۲به عنوان شهردار تهران منصوب شدم و در آبان ماه سال ۱۳۶۶ هم بنابر تصمیم وزیر وقت کشور، آقای محتشمی پور، خدمتم در شهرداری تهران پایان یافت.

 

* در آن زمان وزیر کشور شهردار را انتخاب می کرد؟

  - حبیبی: بله! آن موقع هنوز شورای شهر تشکیل نشده بود، به همین دلیل شهردار تهران را شخص وزیر کشور انتخاب می کرد. البته به جانشینی انجمن شهر سابق. در سال های قبل از انقلاب انجمن شهر بود و این قانون نیز بعد از انقلاب به قوت خودش باقی بود. شهرداران استان ها را استانداران انتخاب می کردند ولی شهردار تهران را استثنائا وزیر کشور منصوب می کرد ولی برای شهردار تهران نظر هیئت دولت را هم می گرفتند. البته بعید می دانم که دولت باید تصویب می کرد اما معمولا وزیر کشور با هماهنگی دولت شهردار تهران را منصوب می کرد.

من در زمان وزارت کشور آقای ناطق نوری، منصوب شدم و بنابر تصمیم آقای محتشمی پور در سال ۶۶ خدمتم در شهرداری تهران خاتمه پیدا کرد. این سؤالی که الان شما مطرح کردید، اشکالی نمی بینم که بعد از چند دهه که از آن می گذرد، توضیحات لازم را عرض کنم. وقتی که آقای محتشمی وزیر کشور شدند، من در یک ملاقاتی بیش از یک ساعته با وی مطالب مربوط به شهرداری تهران را مطرح کردم.

یکی از آن مطالب این بود که گفتم شما جدیدا وزیر کشور شده اید، به همین دلیل من آمده ام اعلام کنم که از نظر خود من هم دست شما برای این که شهردار جدیدی انتخاب کنید، کاملا باید باز باشد. ضمن اینکه نیامده ام که از زیر بار مسئولیت اداره شهر تهران شانه خالی کنم. زیرا آن موقع کار شهرداری تهران انصافاً سخت بود. ایشان در این ملاقاتی که بیش از یک ساعت طول کشید، خیلی اظهار علاقه کردند و من یادم هست که  گفتند که ملاقات با شما یک ملاقات تاریخی بود و به این ترتیب تا آبان ماه ۶۶ من مسئولیت شهرداری تهران را به عهده داشتم.

آن زمان این اصطلاح اصولگرا و اصلاح طلب به عنوان چپ و راست مطرح می شد که من اصولا اصطلاح چپ و راست را اصطلاحی وارداتی می دانستم و می دانم. اما در هر صورت شهرت پیدا کرده بود به جناح چپ و جناح راست. یکی از افرادی که چون ممکن است از اینکه نامش را بیاورم راضی نباشد، اسمش را نمی آورم ولی از همفکران آقای محتشمی پور بود و در آن سال ها از جناح چپ نماینده مجلس شورای اسلامی بود اما با چند بار از داخل شهر تهران بازدید کرده بود و یکی از طرفداران جدی من برای ماندنم در شهرداری شده بود.

من در اوایل نیمه دوم سال ۶۶ که به مجلس مراجعه ای را داشتم، به من گفت که آقای حبیبی اینها می خواهند شما را بردارند، شما نمی دانید چرا این اتفاق می خواهد بیفتد؟ گفتم که من هیچ اطلاعی ندارم و از آقای محتشمی بپرسید. در یک ملاقاتی که چند روز بعد، در مراجعه ای که به مجلس داشتم، با ایشان اتفاق افتاد گفتند از آقای محتشمی پرسیدم که چنین قصدی دارید، جواب آقای محتشمی مثبت بود و قصد تغییر شما را دارند. از ایشان دلیل این کار را پرسیدم و گفتم منِ نماینده مجلس ممکن است با آقای حبیبی از نظر سیاسی هم نظر نباشیم اما معتقدم که خیلی خوب کار انجام شده است، آیا دلیل ویژه ای دارید و آقای حبیبی خطا یا کم کاری کرده اند؟ گفته بودند که نه! هیچ کدام از اینها نیست اما آقای حبیبی با ما هماهنگ نیستند.

این حرف را آن نماینده مجلس به من انتقال داد که اینها قصد تغییر شما را دارند و دلیل آقای محتشمی هم این است. من به ایشان توضیح دادم که بالاخره ناهماهنگی تعریف دارد، ایشان دستوری به عنوان وزیر داده اند که من اجرا نکردم یا خلاف سیاست های وزارت کشور کاری کرده ام؟ ! باید بگویند که به چه دلیل ناهماهنگ بوده ام. گفتم حالا که شما زحمت کشیده اید بپرسید که دلالیل ناهماهنگی ما چه چیزهایی است. ایشان یک بار دیگر سؤال کردند و به من گفتند که آقای حبیبی من سؤال کردم ولی دلیل قانع کننده ای نیاوردند.

گفتم پس این پیغام من را شما به آقای محتشمی پور برسانید و بگویید که اولا تعریف شما از ناهماهنگی چیست؟ یعنی من چه کاری کردم که هماهنگ سیاست های وزارت کشور یا تصمیم های وزارتی شما نبوده است؟ و به آقای محتشمی پور بگویید که اگر منظورتان از هماهنگی این است که من مهره وزیر کشور نیستم، بگویید همین طور است و من مهره شما نیستم و اگر مهره ای لازم دارید من را تغییر دهید؛ من مهره شما نبوده و نیستم و بعدا هم نخواهم بود اما به عنوان منصوب شما در شهرداری وظیفه خوم را به نظرم خوب انجام دادم. به هر حال، نظراتی هم در همان زمان از طرف نخست وزیر وقت برای تغییر من وجود داشت که من خیلی وارد آن جریان نمی شوم اما اطلاع دارم که چنین بوده است.

* در آن زمان آقای موسوی نخست وزیر بودند… ؟ !

  - حبیبی: بله! این برکناری در زمان مهندس موسوی انجام شد. من هم اصولا پیگیر نبودم که به چه دلیل. آنها حق عزل و نصب داشتند بنده هم حق اصرار بر ماندن در مسئولیتی را هیچ وقت نداشتم و منتظر تصمیم آنها بودم که یک شب که دفتر کار شهرداری بودم، گفتند که آقای محتشمی می خواهند شما را در وزارت کشور ببینند. به ملاقات ایشان رفتم و آقای محتشمی پور هم خیلی تعارف کردند و گفتند که شما خیلی زحمت کشیدید و چنین و چنان اما ما می خواهیم یک شهردار « با نشاط» و « جوان» به جای شما منصوب کنیم. یادم هست که این دو لغت را به کار بردند و پرسیدند که نظر شما چیست؟ گفتم نیازی به اظهار من نیست و عزل  و نصب حق شماست.

آن شهردار با نشاط و جوان، آقای طباطبایی بودند که بعد از من منصوب شدند، اتفاقی در آن زمان افتاد که کار خیلی پیچیده شد. بعد از من یکی از انتصابات همان آقای شهردار با نشاط جوان استفاده از برخی مدیران زمان نیک پی شهردار زمان شاه بود.

ارسال نظر

مهمترین اخبار

تازه های خبری