اینجا هرکس دایره المعارفی خاک خورده از زندگی است که گوشه کتابخانه ای به نام سرای سالمندان خاک می خورد و شاید به دست فراموشی سپرده شده باشد.

به گزارش قم خبر،  تق تق عصایش بر سر موزائیک های سالن ضربه می زند، انگار منتظر است، هر بار که در باز می شود چشمان بی فروغش به سمت ورودی در می چرخد و گل لبخند روی لبانش خشک می شود . بیکار که باشی، منتظر که باشی و سرای سالمندان که باشی عاقبتش همین می شود.

 
اینجا سرایی است که تنهایی را در بدو ورود برایت هدیه می آورند، تنها که باشی گوشه بهشت هم تنهایی چه برسد گوشه دلگیر یک اتاق باشی و سهمت از زندگی فقط چند دست لباس و یک تخت خواب باشد. بهار نزدیک شده است و اتاق های سرای سالمندان شهید فیاض بخش تمام قد به میزبانی جوانان دیروز به میزبانی ایستاده اند.
 
یک لیوان، یک بشقاب، یک قاشق و یک قاب عکس همه سهم یک مرد از سال ها زندگی است. روی تخت نشسته و نگاهش مضطرب است اطرافیانش می گویند عادت می کنی اما انگار نمی خواهد به تنهایی دلگیر سرای سالمندان عادت کند.
 
تازه وارد بود و محیط برایش دلگیر بود، با کمک پرستار ذره ای شیرینی را در دهان می گذارد و بغضش آب می شود و کامش تلخ. پیرمرد است دیگر و صدایش می لرزد، سعی دارد بغض آب شده اش را مخفی کند، سعی می کند مرد باشد و محکم اما... . اما دل است دیگر شکسته و خسته و هق هق است که سکوت فضا را می شکند.
 
آن طرف تر که می روی پیرمردی را می بینی که دمپایی هایش را روی تخت گذاشته و شاخه گلی آبی هم در جیب دارد و یک روسری هم از لبه تختش آویزان است. به خوبی می توان حدس زد که چشمش به نور حساس است و این روسری را برای بستن چشمش نگه داشته.
 
امام جماعتی که این روزها تنهاست
 
تا نگاهش به من افتاد شروع کرد به خطابه خوانی. گوشه اتاق روی تختش نشسته بود از حالتش مشخص بود که اعصابش ناراحت است. موعظه می کند، خوبی راهنمایی ات می کند. می گویند قبلا امام جماعت مسجد بوده و امروز سهمش از زندگی همین گوشه دنج آسایشگاه بوده است.
 
لباسش سبز بود و با شاخه گلی که به او داده ام بازی می کند، دستانش به شدت می لرزد و حدیثی از ائمه(ع) می خواند. درست مانند واعظان پند می دهد و می گوید: تقوا داشته باشید مانند فردی که روی خار راه می رود راه بروید حواستان به اعمالتان باشد.
 
اتاق روبه رویی کوچکتر است و چند تخت به موازات هم تمام آرزوها و دنیای پدرانه این مردهای همیشه تنها را بلعیده است. صدای تق تق عصایش هنوز به گوش می رسد شاید در سال نو منتظر فرزندانش هست که این گونه بی تابانه عصا بر زمین می کوبد.
 
مردمانی منتظر جرعه ای عاطفه
 
محل نگهداری آقایان و خانم های سالمند در طبقاتی مجزا است و پرستارها با حوصله و صبر به آنها خدمت می کنند. به راستی که بی ادعا و مانند یک کودک با سالمدان صحبت می کنند. مرد جوانی که با جعبه شیرینی وارد اتاق ها می شود تا کام تلخ آنها را به شیرینی نوروز تغییر دهد می گوید: سنشان بالارفته اما قلبشان و عاطفه آنها مانند کودک دو سه ساله است و نیازمند توجه هستند.
 
رضا سلیقه که برای بازدید از سرای سالمندان حاضر شده بود و بیشتر سالمندان را به خوبی می شناخت و با آنها با گشاده رویی صحبت می کرد، اظهار داشت: در این مرکز 130 نفر سالمند بالای 60 سال نگهداری می شود که به شدت نیازمند حمایت های روحی و توجه هستند.
 
مدیرکل بهزیستی قم بااشاره به شرایط سالمندان شهید فیاض بخش افزود: تعدادی از این افراد مجهول الهویه هستند و اکثریت غالب این افراد را عده ای تشکیل می دهند که هرگز ازدواج نکرده اند و از تنهایی و بی کسی در این سرا نگهداری می شوند.
 
سلیقه که با لبخند و مهربانی از تک تک افراد عیادت می کرد و گاهی با آنها نیز صحبت می کند، ادامه داد: خیران همیشه در نگهداری از سالمندان به دقت کوشیده اند و بهزیستی قم را در نگهداری از این مددجویان یاری کرده اند.
 
لالالالا گل پونه... انار کردم واسَت دونه
 
وارد بخش زنان که می شوی فضا کمی متفاوت است. پیرزنی را می بینی که در راهرو روی پتو نشسته و چند بالش را کنار شوفاژ گذاشته و به آنها تکیه داده و زیر لب زمزمه شعری قدیمی را زمزمه می کند. شاخه گلی به او هدیه می کنم و چند لحظه ای کنارش صبر می کنم. شاخه گل را نوازش می کند و ابر چشمانش بارانی می شود؛ زیر لب زمزمه می کند«لالالالا گل پونه... انار کردم واسَت دونه... انار سرخ یاقوتی ... بخور ای گل، نگیر بونه».
چقدر دنیا عجیب و پیچیده شده، هرچه علم پیشرفت می کند آدم ها تنهاتر می شوند، انگار دنیا به جایی رسیده که انسان ها حوصله خودشان را هم ندارند چه رسد به این که حوصله پدر و مادرانشان را داشته باشند. شاید این سرماخوردگی روحی که دامنگیر بخشی از افراد جامعه شده هم سوغات و دستاورد تمدن جدید باشد.
 
نگاهش به هفت سین عید خیره مانده و می گوید: دوتا عید پیش بود که بچه هایم به دیدنم آمدند و دیگر از آنها خبری ندارم. دوتا پسر دارم خدا حفظشان کند سرشان گرم زندگی شده نه این که فراموشم کرده باشند سرشان شلوغ است و بغضش آب می شود، سر در آغوشم می گذارد و به دنبال جرعه ای محبت است، نفس تازه می کند و ادامه می دهد: نمی دانم کجای زندگی اشتباه کردم که این قسمت من شد، بغضش که آب می شود؛ قلبم مچاله می شود از درد تنهایی این کهنسالی.
 
نهایت آرزوی پیرزن مشتی نقل بود
 
آن طرف اتاق روی تخت غلت می زند، تنهایی حوصله اش را سر آورده، یک شاخه گل به او می دهم. بینایی اش کم است یکی از چشمهایش مشکل دارد و می پرسد: چیه؟ جواب دادم مادر عید است برایت گل آوردم، اما گل را به گوشه ای پرت می کند و می گوید: نقل می خواهم برو کمی نقل برایم بیاور، فقط یک مشت نقل.
 
هم اتاقیش می گوید: مرض قند داره  و شیرینی برایش سم است. به سختی متقاعدش می کنم که نقل برایش خوب نیست. قهر می کند و پتو را روی سرش می کشد.
 
مصطفی علیزاده معاون توانبخشی سازمان بهزیستی استان قم که برای بازدید نوروزی از سالمندان در مرکز حاضر است با سالمندان خوش و بش می کند، اکثر سالمندان را به اسم می شناسد.
 
معاون توانبخشی بهزیستی قم بااشاره به جامعه آماری سالمندان قم تصریح کرد: در حال حاضر 82 هزار سالمند در استان قم زندگی می کند که 200 نفر آنها از سوی مراکز بهزیستی نگهداری می شود.
 
دایره المعارف های فراموش شده
 
در اتاق آخر که از همه بزگتر است فقط او فاصله اش را از بقیه حفظ کرده است، پتو را تا زیر گردنش بالا آورده برایش شیرینی که می برم چشمانش را می بنند و حرف نمی زند حتی جواب سلامم را نمی دهد. می گویند خیلی اهل حرف زدن نیست و تنهایی را بیشتر ترجیح می دهد، انگار نتوانسته به این دوری و فضا عادت کند. حق دارد سرای سالمندان خانه ای که شبیه خانه نیست؛ شاید مسئولان مرکز به تعهدات و وظایف خود به خوبی عمل کنند اما هیچ کسی نمی تواند دلتنگی ات را از بین ببرد، هیچ کس.
 
سرای سالمندان سرایی عجیب است سرایی که در آن چشم ها نمناک، بغضی خفه کننده در گلو و تنهایی و دلتنگی به قلب ها چنگ می زند. اینجا هرکس دایره المعارفی خاک خورده از زندگی است که گوشه کتابخانه ای به نام سرای سالمندان خاک می خورد و شاید به دست فراموشی سپرده شده باشد.
 
صدای گلبانگ محمدی در شهر می پیچد که از سرای سالمندان با بغضی که ساعت ها در گلویم باقی مانده خارج می شوم، پشت سرم را که نگاه می کنم بازهم دلتنگی و غم را می بینم که به استخوان های آهنی سرای سالمندان تکیه کرده است، نوروز چقدر می تواند دلگیر و غم انگیز باشد.
 

انتهای پیام/

ارسال نظر

مهمترین اخبار

تازه های خبری