کد خبر: 13686

آفتاب و تگرگ - رضا کریمی

به گزارش قم خبر، آفتاب و تگرگ فیلمی است دربارۀ ... نه ببخشید فیلم نه، نمایشی رادیویی است با مقداری تصویری مرتبط... نه ببخشید نمایش رادیویی هم نیست. آفتاب و تگرگ یک چیز نود دقیقه‌ای است دربارۀ دفاع مقدس... نه خب، واقعا دربارۀ دفاع مقدس هم تعبیر صحیحی نیست. آفتاب و تگرگ یک شوخی است با هشت سال دفاع مقدس که... من واقعا شرمنده‌ام، ببخشید شوخی هم نیست.

مگر شوخی این‌همه خُنک و حوصله‌سربر می‌شود؟ آفتاب و تگرگ چیزی است دربارۀ چیزی شبیه به جنگ که در آن قرار است تصویری تا آنجا که ذهن توان پرواز دارد، باژگونه و مضحک از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس ارائه شود. در این «چیز»، آدمی شبیه به نویسنده یا دست کم با این ادعا، داستان فرد ضد دین و هتاک به مقدساتی چون صادق هدایت را به نام «داش‌آکل»، پیش روی خود گذاشته و اسم‌ها و موقعیت‌های آن را اندکی تغییر داده است.

برای داش‌آکل ریش و اورکت کره‌ای گذاشته و به جای نوچه‌ها و قهوه‌خانه‌های شیراز، رزمنده‌ها و ایستگاه‌های صلواتی را تعبیه کرده که در آن چند نفر خسته با سرودی یک خطی و غلط و غلوط مثلاً قرار است شبیه بسیجی‌ها باشند. میخانۀ و زن رقاصه‌ هم تبدیل شده است به مثلاً نماز شب‌ها و راز و نیازهای جانسوز شبانه. در واقع این «مثلاً» را باید قوی‌ترین عنصر این «چیز» دانست. همه چیز قرار است «مثلاً» فلان باشند. یک فردِ مثلاً بسیجی این‌قدر آدم مثلاً مهم و اثرگذاری است که محسن رضایی او را قبول دارد و شهید صیاد شیرازی روی او حساب می‌کند. مثلاً این‌قدر متواضع است که خود به این همه توجه و احترام وقعی نمی‌نهد.

مثلاً این‌قدر شیرین و تودل‌برو است که دخترها، همه، رنگ و وارنگ، ریز و درشت (به این رنگ و وارنگ، ریز و درشت توجه کنیدها، شوخی نمی‌کنم!) جلوی خانه‌اش صف کشیده‌اند. این فرد مثلاً... و این‌ها همه بدون ذره‌ای ظرفیت نمایشی و در ابتدایی‌ترین شیوۀ بیان، به شیوه‌هایی متروک‌شده در سال‌ها پیش از به دنیا آمدن برادران لومیر، توضیح داده می‌شوند. توجه کنید: «توضیح» داده می‌شود!

و اوج این تراژدی کمیک آنجاست که باز هم مثل سال‌های گذشته، نام پرطمطراق یک مجموعۀ دولتی مثل فارابی را با سرمایه‌هایی برآمده از پول بیت‌المال و حق مردم در پای چنین «چیز»ی می‌بنیم. سال گذشته در نقدهایی که پیرامون جشنوارۀ سی و دوم ‌مطرح شد، از عملکرد این مراکز به شدت انتقاد شد و به حمایت نهادی چون مؤسسۀ روایت فتح از فیلمی مثل «پنجاه قدم آخر» و نهادهای دیگری همچون حوزۀ هنری، نیروی انتظامی، شرکت پویامهر از سهامداران سازمان تبلیغات، شرکت نوسازی عباس‌آباد به نمایندگی از شهرداری تهران و مرکز گسترش فناوری اطلاعات به نمایندگی از سازمان گسترش صنایع ایران از آثاری ضعیف و ناهمسو با اولیت‌های اصلی کشور، به شدت اعتراض شد. اما با کمال تأسف امثال هم نهادهای دولتی همچنان قصد حمایت از وضعیت اسفناک سینمای ایران و کمک به سیر قهقرایی آن را دارند. به راستی پشتیبانی نهادی مثل فارابی با این سابقۀ کاری و تجربه‌های موفق و ناموفق سینمایی از «چیز»ی مثل تگرگ و آفتاب چه توجیهی خواهد داشت؟ زمان پاسخگویی این نهادها به نحوۀ عملکردشان در خصوص سرمایه‌هایی که در اختیار و مسئولیت‌هایی که بر دوش دارند، کی فراخواهد رسید؟

 

محمدرضا وحیدزاده

ارسال نظر

مهمترین اخبار

تازه های خبری