کد خبر: 2379

فوتبال قم ستاره های خود را داشت . نسلي كه پله و یاشین و پرویزقلیچ خاني را دوست داشتند . نسلي كه بايد كلي كنكاش كرد تا يافتشان. نه آرشيوي است نه عكسي . نسلی که فوتبال را روی گرده اش به دوره تازه می رساند .

به گزارش قم خبر، نه عكسي مانده نه فيلمي. انگار در روزهاي زيباي قهرمان پروري و پهلوان منشي همه به فكر چيزهاي خوب و قشنگ تري بوده اند تا قهرمان سازي هاي كاغذي. تا عكس هايي با دوربين هاي آنالوگ كه البته اي كاش بودند تا با آن ها خاطره بازي مي كرديم.

كاش عشق فوتبال هاي دهه شصت يك جوري تا هميشه در خاطرات مي ماندند. مهم عكس نيست. مهم آدم هاي داخل قاب عكس ها هستند. آن ها كه فوتبال شهر را براي هم نسل هايشان معنا مي كردند و الان حضور نبودنشان بدجوري توي ذوق مي زند.

اين حرف ها را فوتبالي ها مي فهمند. همان ها كه حالا مي آيند و قدمي در ورزشگاه تختي مي زنند ، چند دقيقه اي محو تماشاي بازي كم سن و سال ها مي شوند و بعد نگاهي حسرت بار به صندلي هاي خالي ورزشگاه تختي و ديگر هيچ ...

جاي همه خالي است. عده اي رفته اند و عده اي هستند اما حضورشان پر رنگ نيست . جوان هاي  رعنای شهر . در همان سن و حتی جوانسال تر . ياد مربياني بخير كه هیچ کس و هيچ بازيكني  یادش نمی رفت "آقا" را بعد از نام او بگذارد . ياد عاشق هاي هميشه خسته.

لابلاي شلوغي هاي استاديوم غروي ، جوانهایی بودند که عشق شان را پيدا كرده  بودند .جوان هايي كه در كنار هم قدرتمند ترين تيم هاي زمين خاكي تاريخ را مي ساختند. تیم هايی متشکل و محکم ، با حضور ستاره هایی که شايد اگر بچه پايتخت بودند الان اسطوره هاي بزرگي بودند براي خودشان . اما هر كس نداند ما كه مي دانيم شايستگي شان را و اسطوره بودنشان را. جوانهایی که سرشان می رفت ،  یادشان نمی رفت عزت و احترام بزرگتر را. این سنتی بود که از کشتی ، تنها ورزش ایران ، به ورزشکاران نسلهای بعد رسیده بود . ورزشکاران شاغل در یک رشته مدرن مثل فوتبال  که حالا غروي را مال خود می کرد ؛ درست در زمانی که دیگر اثری از رویارویی های شاه پسندانه پهلوان ها در میدان های روباز و پرتماشاچی کشتی نبود .

فوتبال قم  ستاره های خود را داشت . نسلي كه  پله و یاشین و پرویزقلیچ خاني  را دوست داشتند . نسلي كه بايد كلي كنكاش كرد تا يافتشان. نه آرشيوي است نه عكسي . نسلی که فوتبال را روی گرده اش به دوره تازه می رساند .

 ورزشگاه تختي امروز و غروي ديروز پر بود از  مهمترین  چهره های تاریخ فوتبال قم. افسر ، هنگ ، دژبان ، دارايي و .... و همه و همه. تيم هايي كه خيلي هايشان ديگر نيستند . انگار فوتبال كه مرد تيم ها هم مردند. بي شناسنامه ، بي نام اما با هويت.

 اهمیت جوان هاي دهه شصتي فوتبال قم ،  کاراکتر آن ها بود. نبايد فراموش كرد كه آن ها از همان نسل بي تابي بودند كه سينه خود را مقابل گلوگله هاي صدام سپر مي كردند. بي توقع ، عاشق و از آن دست كه هم حرام و حلال سرشان مي شد و هم احترام و تعصب.

هنوز توپ ها و كفش ها  و لباس ها ي رنگارنگ پايش به ورزش باز نشده بود. هنوز وقتي فلان تيم امكانات مي داد بازيكن ها تيمشان را به يك جفت كفش استوك نمي فروختند.

هنوز بازيكنان تازه به سن تكليف رسيده ، صحبت از ترك تيم نمي كردند وقتي كسي به آن ها گفته بود كه بالاي چشمت ابرو.

جوان هاي قديم ، همان ها كه شايد بي اعصاب تر بودند اما چشم نواز تر و متعصب تر فوتبال بازی می کردند حالا طوري ما را ياد قديم ها مي اندازند كه با خودمان مي گوييم چه جواهراتي ديگر بين ما نيستند.

امروز و در شرایطی که مهمترین بحث فنی  فوتبال قم  کیفیت نازل مسابقات باشگاهی ، بي ستارگي و از همه اين ها مهم تر بي اخلاقي در بين بازيكنان جوان است ، اشاره ای به گذشته ضروری است . واقعا  چه میزان از اینکه فوتبال قم  به مرز هشدار رسیده و خالی تر از همیشه به نظر می رسد ، به غروب ستاره هاي قديمي و نبودنشان  بر می گردد ؟

چرا با بازيكنان بي اخلاق و مغرور مواجهيم؟ چرا بازيكنان جوان احترام سابق را براي مربيان عاشق و زحمتكش خود قائل نيستند؟ چرا زورمان نمي رسد سكوهاي تختي را پر كنيم؟ چرا فقط بلديم تعاريف كت وشلواري به فوتبالمان ببنديم اما مي دانيم كه وضعيت روح حاكم بر فوتبال قم ، خيلي بدتر از حد تصور است؟

عزيزي از بين همين جوان هاي قديم مي گفت كه فلاني ... پول كه آمد عشق رفت. اینکه از نظر فردی ، کار عاشقانه ، دلسوزانه و بی جیره و مواجب امکان ناپذیر است و از نظرکیفی زمین های خاکی تبدیل به مجتمع های بزرگ و کوچک شده اند و در  کوچه ها هم جایی برای فوتبال خیابانی نیست به جواب سوالات ما بي ربط است ؟ اینکه ، پدران ثروتمند عشق فوتبال که همه آرزوهای دست نیافته خود را در قامت بچه های  غالبا کم استعدادی می بینند که با ضرب پول به ترکیب اصلی  تیمهای نوجوانان و جوانان می رسند، ارتباطي به قضيه ندارد؟ . اینکه ، سوداگری سکه رایج دوره ماست و مربیان – معلمان هم بخشی از همین جامعه بی عشق اند ؟

زنگي بزنيد به حاج محمد لاجوردي . به علي شريفي .از همه آن هايي كه دارند خاك فوتبال پايه را مي خورند. درد دل زحمتكش هاي امروز ، خواسته يا ناخواسته ما را به گذشته مي برد. انگار آرمان شهري را روي سكوهاي سيماني ورزشگاه غروي جا گذاشته ايم و‌آمديم.

فوتبال پايه مان اگر هم از نظر آموزش درجه يك باشد ، با دردهاي رفتاري مان چه كنيم؟ با فرهنگ فوتبالي خاك خورده در كنج عزلتمان چه كنيم؟ به بازيكن دريبلينگ و كات بيرون پا ياد داديم اما نماز و روزه و احترام به بزرگترش را چه كنيم؟

نزول شدید فوتبال باشگاهی را باید در سالهای نه چندان دور جست و جو کرد اما احتمالا فاجعه اصلی در راه است . زمانی که بچه های پایه ، دهه هشتادی ها به مرز بازی حرفه ای برسند . اگر خيلي مستعد باشند و خوب آموزش ديده باشند بخشي از نيازمان را تامين مي كنند اما با دشت بي فرهنگي و علف هاي هرزش چه كنيم؟

فکر کنید کدام یک از این سوپر استارها آينده ، از اين بازيكنان خالي  پرخاشگر و  بی آرمان ، می توانستند  جلوه نمايش بي غل و غش  يك عكس سياه و سفيد دهه شصتي را داشته باشند ؟ کدام شان بودند که مار ا یاد کلماتی مثل  عشق و آموزش می انداختند ؟ کدام شان می توانستند بعد این همه سال ، این همه احترام در پس نامشان تولید کنند؟  بی خود نیست که حرف اول فوتبال ایران تبانی و فساد است . در فوتبال بی ستاره و بی معلم ، باید هم که از این چیزها نوشت ؛ مثل صفحات حوادث . با تیترهای روي اعصاب.

انتهای پیام/

ارسال نظر

مهمترین اخبار

تازه های خبری